[ و از نوف بکالى روایت است که شبى امیر المؤمنین ( ع ) را دیدم از بستر خود برون آمده نگاهى به ستارگان انداخت و فرمود : نوف خفته‏اى یا دیده‏ات باز است ؟ گفتم دیده‏ام باز است . فرمود : ] نوف خوشا آنان که دل از این جهان گسستند و بدان جهان بستند . آنان مردمى‏اند که زمین را گستردنى خود گرفته‏اند و خاک آن را بستر . و آب آن را طیب . قرآن را به جانشان بسته دارند و دعا را ورد زبان . چون مسیح دنیا را از خود دور ساخته‏اند و نگاهى بدان نینداخته . نوف داود ( ع ) در چنین ساعت از شب برون شد و گفت این ساعتى است که بنده‏اى در آن دعا نکند جز که از او پذیرفته شود ، مگر آن که باج ستاند ، یا گزارش کار مردمان را به حاکم رساند ، یا خدمتگزار داروغه باشد ، یا عرطبه طنبور نوازد ، یا دارنده کوبه باشد و آن طبل است . [ و گفته‏اند عرطبه ، طبل است و کوبه ، طنبور . ] [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :14
بازدید دیروز :21
کل بازدید :8820
تعداد کل یاداشته ها : 27
04/5/3
1:58 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
فاطمه محمدطاهرپور[33]
من فاطمه محمدطاهرپورهستم امیدوارم دوستای خوبی باهم باشیم.

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
آذر 92[21]
لوگوی دوستان
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
0000 کدوم 00000 قلب عناوین یادداشتها[27]

ترول های خنده دار, ترول

 ترول های بامزه و خنده دار

 

 ترول های بامزه و خنده دار

ترول های خنده دار, ترول

 ترول های بامزه و خنده دار

ترول های خنده دار, ترول

 ترول های بامزه و خنده دار

ترول های خنده دار, ترول

 ترول های بامزه و خنده دار

ترول های خنده دار, ترول

 ترول های بامزه و خنده دار

ترول های خنده دار, ترول

 ترول های بامزه و خنده دار

ترول های خنده دار, ترول

 ترول های بامزه و خنده دار

ترول های خنده دار, ترول

 ترول های بامزه و خنده دار

ترول های خنده دار, ترول

 ترول های بامزه و خنده دار

ترول های خنده دار, ترول

 ترول های بامزه و خنده دار

ترول های خنده دار, ترول

 ترول های بامزه و خنده دار

ترول های خنده دار, ترول


  
  
<      1   2      
پیامهای عمومی ارسال شده
+ سلام عزیزم میشه راهنماییم کنی که چه جوری میشه باهات چت کنم یع@};- نی حرف بزنم
+ @};- @};- @};- بوسسسسسسسسسس
+ یک پسری بوده که اسمش به توچه بوده واسم برادرش ادب بوده پسره میره مدرسه معلمش میگه اسمت چیه پسره میگه به توچه معلم میکه فردابه مادرت بگوبیادمدرسه مادرش میره مدرسه مدیرمدرسه میگه خانم اسم پسرت چیه مادرش میگه به توچه مدیرمیگه خانم ادبت کجارفته میگه رفته نون بگیره =)
+ سلام خوبی